پادشاه یونان به کوروش کبیر گفت
ما برای شرافت میجنگیم و شما برای ثروت
کوروش کبیر گفت
هرکس برای نداشته هایش میجنگد........
نصیحت چارلی چاپلین به دخترش
هیچ کس و هیچ چیز در این جهان نمیتوان یافت
که شایسته ی آن باشد که دختری ناخن پای خود را به خاطر آن برهنه سازد....
وقتی داری گناه میکنی
انقدر چپ و راست رو نگاه نکن
واسه یه بارم شده یه نگاهی به بالاسرت بنداز....
چشمهایتان را باز میکنید. متوجه میشوید در بیمارستان هستید. پاها و دستهایتان را بررسی میکنید. خوشحال میشوید که بدنتان را گچ نگرفتهاند و سالم هستید.. دکمه زنگ کنار تخت را فشار میدهید. چند ثانیه بعد پرستار وارد اتاق میشود و سلام میکند. به او میگویید، گوشی موبایلتان را میخواهید. از اینکه به خاطر یک تصادف کوچک در بیمارستان بستری شدهاید و از کارهایتان عقب ماندهاید، عصبانی هستید. پرستار، موبایل را میآورد. دکمه آن را میزنید، اما روشن نمیشود. مطمئن میشوید باتریاش شارژ ندارد. دکمه زنگ را فشار میدهید. پرستار میآید.
«ببخشید! من موبایلم شارژ نداره. میشه لطفا یه شارژر براش بیارید»؟
«متاسفم. شارژر این مدل گوشی رو نداریم».
«یعنی بین همکاراتون کسی شارژر فیش کوچک نوکیا نداره»؟
«از ۱۰سال پیش، دیگه تولید نمیشه. شرکتهای سازنده موبایل برای یک فیش شارژر جدید به توافق رسیدن که در همه گوشیها مشترکه».
«۱۰سال چیه؟ من این گوشی رو هفته پیش خریدم».
«شما گوشیتون رو یک هفته پیش از تصادف خریدین؛ قبل از اینکه به کما برید». «کما»؟!
باورتان نمیشود که در اسفند۱۳۸۷ به کما رفتهاید و تیرماه ۱۴۱۲ به هوش آمدهاید. مطمئن هستید که نه میتوانید به محل کارتان بازگردید و نه خانهای برایتان باقی مانده است. چون قسط آن را هر ماه میپرداختید و بعد از گذشت این همه سال، حتما بوسیله بانک مصادره شده است. از پرستار خواهش میکنید تا زودتر مرخصتان کند.
«از نظر من شما شرایط لازم برای درک حقیقت رو ندارین».
«چی شده؟ چرا؟ من که سالمم»!
«شما سالم هستید، ولی بقیه نیستن».
«چه اتفاقی افتاده»؟
«چیزی نشده! ولی بیرون از اینجا، هیچکس منتظرتون نیست».
چشمهایتان را میبندید. نمیتوانید تصور کنید که همه را از دست دادهاید. حتی خودتان هم پیر شدهاید. اما جرأت نمیکنید خودتان را در آینه ببینید.
«خیلی پیر شدم»؟
«مهم اینه که سالمی. مدتی طول میکشه تا دورههای فیزیوتراپی رو انجام بدی»..
از پرستار میخواهید تا به شما کمک کند که شناخت بهتری از جامعه جدید پیدا کنید..
«اون بیرون چه تغییرایی کرده»؟
«منظورت چه چیزاییه»؟
«هنوز توی خیابونا ترافیک هست»؟
«نه دیگه. از وقتی طرح ترافیک جدید رو اجرا کردن، مردم ماشین بیرون نمیارن».
«طرح جدید چیه»؟
«اگر رانندهای وارد محدوده ممنوعه بشه، خودش رو هم با ماشینش میبرن پارکینگ و تا گلستان سعدی رو از حفظ نشه، آزاد نمیشه».
«میدون آزادی هنوز هست»؟
«هست، ولی روش روکش کشیدن».
«روکش چیه»؟
«نمای سنگش خراب شده بود، سرامیک کردند».
«برج میلاد هنوز هست»؟
«نه! کج شد، افتاد»!
«چرا؟ اون رو که محکم ساخته بودن».
«محکم بود، ولی نتونست در مقابل ارباس A380 مقاومت کنه».
«چی؟!…. هواپیما خورد بهش»؟؟؟
ادامه در ادامه ی مطلب....
باران رحمت خداوند همیشه می بارد
تقصیر ماست که کاسه هایمان را برعکس گرفته ایم....